«پلوراليسم ديني»

 

آيا اختلاف نظر مراجع تقليد در احكام به علت قرائت‌های مختلف از دين است؟

همه اديان، راه‌های متعددى به سوى حقيقت واحدند‼!

 

يكي از تفكرات خطرناكي كه دشمنان قصد دارند با آن اعتقادات و ارزش‌های مردم و به خصوص جوانان را زير سؤال ببرند و تضعيف نمايند، ترويج تفكر پلوراليسم است.

در مورد پلوراليسم بحث‌ها و تعاريف متفاوتي وجود دارد ولي به صورت كلي پلوراليسم يعنى اين كه حقيقت و يا راه رسيدن به آن متعدد است.

پلوراليسم مى‌گويد: شما مى‌توانيد از بين اديان مختلفى كه وجود دارد هر كدام را كه مى‌خواهيد انتخاب كنيد. همه آن‌ها هم سنگ و با يكديگر مساوی‌اند. گر چه كم و بيش با هم اختلافاتى دارند اما همه آن‌ها دین‌های خوبى هستند! اگر يك ميليارد مسلمان در جهان امروز وجود دارد، دليلى بر اعتبار بيشتر و برترى اسلام نيست؛ چون پنج ميليارد نفر هم به چيزى غير از اسلام معتقدند.

بسيار روشن است كه با پذيرش انديشه پلوراليسم، ديگر لزومى براى تقيّد به اسلام وجود نخواهد داشت و هرگونه اعتقاد و اعمال و رفتار و فساد اخلاقى، به راحتى قابل توجيه و پذيرش خواهد بود.

گرچه در دوران معاصر، پرچم‌دار تفكر پلوراليسم دينى جان هيك محسوب مى‌شود و آثار متعددى در اين زمينه دارد اما در مورد تفسير پلوراليسم دينى و مراد از آن، بيان واحدى وجود ندارد و تبیین‌های مختلفى از آن شده است كه ما به 2 نمونه آن اشاره می‌کنیم:

 

تفسير اول پلوراليسم دينى.

 

بيان اول اين است كه «همه اديان آمیزه‌هایی از حق و باطلند و حق يا باطل محض در ميان آن‌ها وجود ندارد.» در توضيح اين بيان چنين گفته مى‌شود كه شما اگر اديان مختلف عالم را بررسى كنيد، مشاهده خواهيد كرد عناصر مشترك بسياري بين اديان وجود دارد؛ بسيارى از احكام، عقايد و ارزش‌های يك دين مورد تأييد دين ديگر هم هست. همین‌طور وقتي نگاه می‌کنیم می‌بینیم هر كدام اشكالاتي بر هم گرفته‌اند كه اين نيز نشان می‌دهد هيچ كدام خالي از اشكال نيستند.

همچنين شما مى‌توانيد مسائل خرافى و عقايد باطل را در همه اديان پيدا كنيد؛ بنابراين چه در زمينه اعتقادات، چه احكام و چه ارزش‌ها حق‌هایی در عالم وجود دارد، ولى مجموعه آن‌ها در يك جا جمع نيست بلكه در هر دينى بخشى از حقيقت وجود دارد. به همين دليل لزومى ندارد شما ملتزم و معتقد به يك دين خاص باشيد، بلكه مى‌توانيد هم يهودى باشيد، هم مسيحى، هم مسلمان، هم بودايى و هم...؛ به اين معنا كه به عناصر خوب هر يك از آن‌ها معتقد و ملتزم باشيد.

در ارزيابى اين بيان اولاً بايد بگوييم هر انسان منصفى با توجه به همان اطلاعات اجمالى كه راجع به اديان مختلف دارد تصديق مى‌كند كه نمى‌توان گفت ترجيحى بين اديان مختلف وجود ندارد و همه آن‌ها مساوی‌اند. در برخى از اين اديان كارها و اعتقاداتى وجود دارد كه زبان و قلم از گفتن و نوشتن آن‌ها شرم دارد. آيا به راستى مى‌توان حيوان پرستى را با خداپرستى در يك رديف قرار داد؟

بنا به آيه آل عمران / 85 از نظر اسلام اديان گذشته الهي تنها در دوران خود حق بوده و جوابگويي ویژگی‌های گوناگون آن دوران بوده‌اند و با تكامل بشر نسخه کامل‌تری از دين می‌آمد كه نسخه‌های قبلي منسوخ می‌شد ولي آن‌ها را نفي نمی‌کرد؛ و هركس در زمان خود موظف به پذيرش آن شريعت جديد بود و هيچ ديني غير از آن از او پذيرفته نمی‌شد.

در نتيجه در مورد شبهات و اشكالاتي كه به اسلام وارد شده بايستي تحقيق علمي و به دور از تعصب كرد نه اينكه به صرف اينكه می‌دانیم به اسلام نيز شبهاتي وارد است نتيجه بگيريم اسلام نيز مانند ساير اديان الهي تحريف شده و حق و ناحق زياد دارد و اگر اسلام را نيز تحريف شده يا داراي خرافات و … بدانيم بايستي حتماً ادله آن را بررسي كنيم.

حال اگر اسلام را تماماً حق ندانيم آيا می‌توانیم بگوييم كه خودمان در هر كدام از اين مذاهب، خوب و بد و عقايد حق را شخيص می‌دهیم و به آن‌ها عمل می‌کنیم؟ جواب مختصر اين است كه.

اولاً اگر عقل انسان می‌توانست همه حقايق را تشخیص دهد كه ديگر لزومي به دين نبود و ثانیاً اگر معتقديم خدا دين را به عنوان برنامه‌ای براي هدايت و تكامل بشر آورده، نمی‌شود چند دين مختلف آورده باشد و بگويد خودتان برويد حقايق را در هر كدام تشخيص دهيد! ثالثاً حتي اگر كسى معتقد شود كه عقل مى‌تواند به حقيقت دست پيدا كند، طبيعتاً وجود حقايق متعدد در مسأله واحد را نخواهد پذيرفت چنانچه شاهديم در خود مسئله خداشناسي اديان مختلف (حتي مذاهب گوناگون!) چقدر با هم متفاوت اند!

 

 

تفسير دوم پلوراليسم دينى.

 

بيان دوم اين است كه «همه اديان، راه‌های متعددى به سوى حقيقت واحدند.» اين بيان مى‌گويد حقيقت يك چيز بيشتر نيست و راه‌های مختلفى براى رسيدن به آن وجود دارد كه همان اديان هستند؛ نظير اين كه براى رسيدن به شهر تهران، ورودی‌های مختلفى وجود دارد و افراد از مسيرهاى مختلف در شرق و غرب و جنوب و شمال به تهران وارد مى‌شوند. حقيقتى هم كه انسان‌ها طالب آن هستند يك چيز بيشتر نيست ولى از راه‌های مختلفى نظير اسلام، مسيحيت، يهوديت، بوديسم و غير آن‌ها مى‌توان به اين حقيقت واحد رسيد.

گرايش افراطى در اين تفسير معتقد است كه همه اين مسيرها از نظر كميت و كيفيت يكسانند و تفاوتى ندارند. گرايش معتدل بر اين عقيده است كه اين مسيرهاى مختلف گرچه به نقطه واحد ختم مى‌شوند ولى از نظر مسافت و دورى و نزديكى (كميت) و از نظر سر راست يا پيچ و خم دار بودن (كيفيت) با هم تفاوت‌هایی دارند؛ يكى طولانی‌تر است و يكى کوتاه‌تر، يكى سر راست‌تر است و ديگرى پيچ در پيچ؛ و مثلاً اسلام نسبت به مسيحيت، مسير سر راست و کوتاه‌تری است، اما اگر كسى به مسيحيت و دستورات آن نيز معتقد باشد و عمل كند، او هم به حقيقت مى‌رسد.

با كمي دقت معلوم می‌شود چنين تفكري نادرست است:

اولين مسأله‌اى كه در اسلام مطرح است مسأله توحيد و پذيرش خداى واحد است؛ اما نظر مسيحيت در مورد همين مسأله «تثليث» است يعني سه خدا داريم؛ كه اب، خداى پدر و خداى اصلى است.

تعبير قرآن راجع به اين عقيده مسيحيان بسيار عجيب است: «و گفتند خداى رحمان فرزندى اختيار كرده است. واقعاً چيز زشتى را [بر زبان] آورديد. چيزى نمانده است كه آسمان‌ها از اين [سخن] بشكافند و زمين چاك خورد و کوه‌ها به شدت فرو ريزند.» (مريم / 88 ـ 90) به راستى كه تعبير بسيار سنگينى است، آيا با وجود چنين تعابيرى مى‌توان گفت اعتقاد به تثليث و اعتقاد به توحيد، هر دو به حقيقت واحد مى‌رسند!؟ يك مذهب (اسلام) مى‌گويد گوشت خوك، حرام و پليد است و مذهب ديگر مى‌گويد بسيار هم خوب و لذيذ است و خوردنش هيچ اشكالى ندارد. اسلام مى‌گويد مشروبات الكى، بدترين چيزها و فرآورده شيطان است، و مسيحيت مى‌گويد بعضى از شراب‌ها خون خداست.

انسان‌های عاقل و بالغ كه جاى خود دارد، حتى كودكان هم مى‌فهمند كه اين دو دين با اين وضعيت هيچ گاه به نقطه واحدى نمى‌رسند. راستى كه جاى بسى تعجب و حيرت است كه برخى با اين وجود بر «صراط‌های مستقيم» اصرار می‌ورزند و مى‌پندارند على رغم اين همه تعارضات و تناقضات آشكار بين اديان، همه آن‌ها به نتيجه واحد مى‌رسند.

چگونه مى‌شود اسلام كه مى‌گويد «خدا هست» و بوديسم كه معتقد است «خدايى وجود ندارد» هر دو حقيقت واحد باشند؟ چگونه مى‌شود هم على و هم معاويه، هم امام حسين و هم يزيد و شمر بن ذی‌الجوشن، همه بر حق باشند و دنباله روى هر كدام، صراط مستقيمى باشد كه به نقطه واحدى مى‌رسد!!؟ يكى به شرق و يكى به غرب، يكى به شمال و يكى به جنوب مى‌رود و در دو مسير کاملاً مقابل و دو قطب کاملاً متضاد هستند، با اين حال اصرار داريم كه همه، صراط‌های مستقيم به سوى حقيقت واحدند!!

 

و نكته پاياني اينكه:

اختلاف بين برخي فتاواي مراجع معظم تقليد ناشي از برداشت‌های متفاوت از دين نيست؛ همه مراجع و در كل همه مسلمانان در مورد قطعيات و ضروريات دين اتفاق نظر دارند و اختلافات در بعضي از فروعات به دلايل گوناگوني است؛ مثلاً بزرگ‌ترین علتش اين است كه به امام معصوم دسترسي نداريم و رواياتي هم كه از اين بزرگان به دست ما رسيده برخي به علت تقيه معصوم و برخي به علت جعلي بودن ممكن است در تضاد هم قرار بگيرند كه مراجع با توجه به استناد به هر كدام ممكن است اجتهادهاي متفاوتي بكنند.

گفتيم پلوراليزم ديني تكثر را در «اصل دين» روا می‌دارد، اما در اختلاف مراجع در فتوا، در سايه يك دين واحد و اصول مشترك، اختلاف در برخي فروعات وجود دارد كه اين دو با هم بسيار تفاوت دارند؛ و برعكس پلوراليزم به هيچ وجه اعتقاد نداريم كه اختلافات در يك مسئله شرعي همه بر حق و درست اند بلكه معتقديم تنها يكي از آن‌ها صحيح و حكم خداست.

 آن چه كه در مورد تقليد از علماى دين وجود دارد اين است كه اگر شما هر كس را اعلم تشخيص داديد و از او تقليد كرديد، اگر احياناً برخى فتاواى آن مجتهد بر خلاف حكم واقعى خداوند بوده است شما معذوريد و به خاطر عمل نكردن به حكم واقعى اسلام مواخذه نمی‌شوید.

 

 

 

تلخيص از كتاب کاوش‌ها و چالش‌ها، گفتارهايي از استاد محمد تقي مصباح يزدي.