* ملي شدن صنعت نفت از نگاهي ديگر *

حضور نيروهاي متفقين در ايران، اقدامات تجزیه‌طلبانه سيد جعفر پيشه وري در آذربايجان و قاضي محمد در كردستان، جرات پيدا كردن مردم براي اعتراض و تضعيف موقعيت انگلستان از عواملي بود كه سبب گرديد ايرانيان خواستار تغيير وضع موجود شوند.

اولين انتخابات آزاد بعد از پايان دوره سياه ديكتاتوري رضاخان براي مجلس 14 انجام شد؛ در اين انتخابات سلطه انگلستان به حدي بود كه اكثريت مجلس را طرفداران انگلستان تشكيل دادند و اگر انگلستان تشخيص می‌داد كه ورود نماينده يا نمايندگاني مخالف مصالح آن‌ها است یقیناً از ورودشان جلوگيري به عمل می‌آورد؛ كما اينكه با دستگيري آيت الله كاشاني و حبس وي در کمپ‌های انگليسي اجازه ورود وي به مجلس 14 را ندادند.

در اين دوره مجلس دكتر مصدق همراه تني چند از رجال سياسي كه در دوران ديكتاتوري رضاخان كنار گذارده شده بودند، به مجلس راه يافت. مهم‌ترین اقدامي كه دكتر مصدق در مجلس 14 انجام داد، ارائه طرحي مبني بر غير مجاز بودن دولت در مذاكره و اعطاي هرگونه امتياز نفتي به شرکت‌های خارجي بود، اين اقدام در حالي صورت گرفت كه دولت انگليس با امضاي قرارداد 1933 در زمينه فعالیت‌های نفتي در ايران صاحب امتياز بود و از هيچ اعمال نفوذي در امور داخلي ايران خودداري نمی‌کرد، با توجه به اشغال ايران توسط متفقين و ورود رقباي جديد همچون شرکت‌های نفتي آمريكايي و دولت شوروي به صحنه، دولت انگليس انحصارات نفتي خود را در خطر می‌دید، بنابراين آقاي مصدق با ارائه اين طرح و تصويب آن خيال انگلیسی‌ها را راحت كرد! همچنين وقتي كه غلام حسین رحيميان، نماينده قوچان در مجلس 14، پيشنهاد لغو امتيازات نفتي جنوب را می‌دهد، دكتر مصدق در كمال شگفتي از امضاي اين طرح خودداري می‌کند.

در دوره 15 مجلس آيت الله همچنان در حبس انگلیسی‌ها به سر می‌برد و دكتر مصدق در انتخابات اين دوره شكست می‌خورد و خود را بازنشسته سياسي اعلام می‌کند. در اين مجلس هسته اصلي نهضت ملي توسط اقليت پنج نفري شكل می‌گیرد.

در مجلس 14 كه انگليس توانسته بود جلوي ورود رقباي قدرتمند را به عرصه نفت ايران بگيرد، متوجه شد كه اين اقليت قرارداد 1933 را زير سوال می‌برد، بنابراين در صدد برآمد تا با ارائه يك قرارداد الحاقي به نام گس _ گلشاييان، بنيادهاي حقوقي قرارداد 1933 را در اواخر عمر مجلس 15 تصويب كند كه با تلاش‌های اين اقليت پنج نفره انگلستان در تصويب اين لايحه ناكام ماند. اين اقليت در بحبوحه اين روند نامه‌ای به دكتر مصدق نوشتند و نظر وي را خواستار شدند كه بار اول دكتر مصدق مجلس را به سكوت دعوت كرد و در مرتبه دوم و پس از اصرارهاي فراوان، به شیوه‌ای عجيب با ارائه يك پيشنهاد اصلاحي، موافقت خود را با اين لايحه اعلام كرد!

بالاخره نوبت به انتخابات دوره 16 می‌رسد، در ابتدا انگلیسی‌ها به همراه عبدالحسين هژير، وزير دربار، قصد داشتند تا نمايندگاني مورد نظر خويش را به مجلس بفرستند اما مردم كه يك دل بودند، آيت الله كاشاني را با مصونيت پارلماني به ايران بازگردانند و كانديداهاي جبهه ملي را به مجلس بفرستند از پاي ننشستند و كوس رسوايي انتخابات را چنان زدند كه انجمن نظار به ناچار ابطال آن را اعلام كرد. با پيروزي آيت الله كاشاني و كانديداهاي جبهه ملي، آيت الله كاشاني پيروزمندانه به خاك ميهن بازگشت و بار ديگر از نزديك رهبري مردم را در مبارزه با استعمار انگلستان بر عهده گرفت. در اين هنگام آيت الله كاشاني با پیام‌های مختلفي كه براي مردم می‌فرستاد از اختلاف ميان صفوف مردم جلوگيري می‌کرد. بالاخره در اين هنگام دكتر مصدق به عنوان رئيس كميسيون نفت انتخاب می‌شود و وي به همراه ساير اعضاي جبهه ملي باعث می‌شوند تا در كميسيون با لايحه الحاقي مخالفت شود، اما رزم آرا عرصه را هر روز تنگ‌تر می‌کرد تا اين لايحه تصويب شود، وقتي شركت نفت شرايط را نامناسب ديد از رزم آرا خواست تا لايحه را از مجلس پس بگيرد اما در اين هنگام آيت الله كاشاني دولت رزم آرا را غير قانوني معرفي می‌کند، پس از آن با ترور انقلابي رزم آرا توسط خليل طهماسبي _ از اعضاي فداييان اسلام _ چنان رعب و وحشتي را ايجاد می‌کند كه حتي نمايندگان وابسته به انگليس در مجلس را وادار می‌کند تا با لايحه ملي شدن صنعت نفت موافقت كنند و مجلس سنا نيز در 29 اسفند 1329 آن را تاييد كرد.

شاه با ملی شدن صنعت نفت مخالف بود اما بر خلاف انتظار، روز 5 اردیبهشت 1330، کمیسیون نفت طرح نه ماده‌ای مربوط به اجرای قانون ملی کردن صنعت نفت مبنی بر خلع ید از شرکت نفت جنوب را با اکثریت آرا تصویب کرد و به این ترتیب دولت علاء استعفا داد و اصرار شاه نیز برای انصراف او نتیجه‌ای نداشت.

روز هفتم اردیبهشت جمال امامی که خود و پدرانش در خدمت انگلیسی‌ها بودند، به مصدق پیشنهاد کرد پست نخست وزیری را قبول کند، در این میان آمریکایی‌ها نیز موافق نخست وزیری مصدق بودند و تصور می‌کردند مصدق کاملاً در اختیار آن‌هاست، بالاخره مصدق 12 اردیبهشت کابینه‌ی خود را به مجلس معرفی نمود، آیت الله کاشانی نیز از دکتر مصدق حمایت نمود و ضمن اطلاعیه‌ای نظر خود را اعلام نمود و دکتر مصدق را در انتخاب همکاران آزاد گذاشت. اما دکتر مصدق برخلاف تصور عموم، وزرای خود را از میان عناصر خوش نام انتخاب نکرد بلکه وزرا و همکاران خود را از افرادی که در دولت‌های سابق نیز شرکت داشتند برگزید. بالاخره در روز 29 خرداد 1330، خلع ید از شرکت استحصاری نفت جنوب اجرا می‌شود و انگلستان ترجیح می‌دهد که قضیه را از طریق دیوان لاهه پیگیری کند، دولت مصدق از این اقدام انتقاد می‌کند و اعلام می‌دارد دیوان لاهه فقط حق دخالت در رسیدگی به دعاوی بین دول را داراست نه حق دخالت در دعاوی یک دولت و یک شرکت تجاری. اما دادگاه لاهه بدون توجه به این شکایت به نفع انگلستان رای می‌دهد و دولت ایران به سازمان ملل تلگرافی می‌زند و شکایت خود را به سازمان ملل ارسال می‌دارد، بالاخره دکتر مصدق در روزهای آخر مهر  1330 در جلسه‌های شورای امنیت شرکت کرد و از حقانیت ایران و نهضت ملی دفاع کرد.

هر چند برخی اقدامات دکتر مصدق مانند انتخاب همکاراني مانند احمد متین دفتری و سایر افراد طرفدار استعمار مانند امینی سبب جدایی گروهی از وی گردید اما اکثریت همراه ایت الله از وی حمایت کردند.

مصدق پس از بازگشت از آمریکا انتخابات مجلس 17 را برگزار نمود ولی در برخی نقاط به علت زد و خوردهای انتخاباتی، انتخابات به عمل نیامد و از 136 کرسی مجلس، 56 کرسی فاقد نماینده بود. از دیگر رویدادهای بسته شدن کنسول گری های انگلستان در ایران بود که آیت الله کاشانی آن روز را جشن ملی و تعطیل عمومی اعلام نمود.

پس از مشخص شدن اعضای مجلس، مصدق در کمال تعجب اعلام کرد با نهایت جدیتی که کرده است آن طور که انتظار داشت توفیق حاصل نکرده است و در مجلس جدید اعمال نفوذ شده است.

همچنین در روز 25 تیر 1331، مصدق از شاه درخواست می‌کند که وزارت جنگ را در اختیار وی قرار دهد، اما شاه به مخالفت با آن پرداخت. در کمال ناباوری همگان ناگهان دکتر مصدق بدون مشورت با سران نهضت ناگهان استعفا می‌دهد. پس از استعفای مصدق، شاه بلافاصله قوام را مأمور تشکیل کابینه می‌کند، مجلس هم بدون حضور اعضای طرفدار مصدق فوري به قوام‌السلطنه رای اعتماد می‌دهد و شاه حکم نخست وزیری قوام را امضا می‌کند. اما این بار باز هم ایت الله کاشانی است که وارد صحنه شده و در روز 22 تیر اعلام می‌دارد «ملت ایران زیر بار این ارباب جنایت کار نخواهد رفت. اگر کار سخت شود خودم حاضرم کفن بپوشم، همچنین اعلام می‌دارد تا خون در شاهرگ من و این ملت است زیر این بار نمی‌رویم که قوام بر ما حکومت کند» (1)

حتی قوام حاضر شد. انتخاب 6 وزیر را به آیت الله کاشانی واگذار نماید که مورد موافقت ایشان قرار نگرفت.

سپس در روز 30 تیر مردم گروه گروه در خیابان‌ها ریخته و مصدق دوباره نخست وزیر شده و دوره‌ی دوم وی آغاز می‌گردد. در این دوره مصدق علاوه بر قدرت سیاسی و ریاست دولت، با حفظ سمت وزارت جنگ را نیز بر عهده داشت. این امر با اعلام رای دادگاه لاهه به نفع ایران هم زمان شد وآیت الله کاشانی به ریاست مجلس شورای ملی برگزیده شد، از این جا اختلاف میان سران نهضت ایجاد می‌شود. مصدق به اشتباه نقش آیت الله کاشانی را در قیام 30 تیر نادیده گرفت و تصور می‌کرد که مردم در 30 تیر تنها به سبب محبوبیت خود به خیابان‌ها آمده‌اند و لذا به توصیه‌های آیت الله کاشانی توجه نمی‌کرد و فردي مانند سرلشکر وثوق را که دستش به خون مردم در 30 تیر آلوده بود را به عنوان معاون وزیر جنگ برگزید.

یکی دیگر از اشتباهات بزرگ دکتر مصدق، انحلال مجلس ملی بود به این ترتیب خود دکتر مصدق عهده دار تمامی کارها از جمله قانون گذاری هم می‌گردید، در این هنگام همچنین وی برای گرفتن اختیارات بیش‌تر لایحه‌ای را به مجلس فرستاد و مجلس آن را تصویب کرد. آیت الله کاشانی که در این مدت در بیمارستان بستری بود، دادن یک سال دیگر از اختیارات به یک نفر صلاح ندانستند و مصدق جواب دادند که لایحه‌ی اختیاران بایستی بدون آنکه یک واو از آن کم شود، تصویب گردد و هرکس هم با آن مخالفت کند در هر مقامی باشد او را لجن مال خواهم کرد.

اما آیت الله کاشانی نظر خود را بار دیگر اعلام کرد، تاکید نمود که با شخص نخست وزیر هیچ اختلاف وجود ندارد و تنها وی را به عنوان نخست وزیر خواهد پذیرفت.

اما مصدق پس از 10 روز از تصویب لایحه، بر اختیارات خود تاکید کرد و روال مانند زمان شاهان قاجار شد.

این اختلافات سبب گردید که زاهدی به مجلس پناه ببرد و از سوی کاشانی مورد حمایت قرار گیرد. آیت الله کاشانی در نامه‌ی مورخ 27 مرداد به مصدق نوشته است « (زاهدی) را که من با زحمت در مجلس تحت نظر و قابل کنترل نگاه داشته بودم با لطایف‌الحیل خارج کردید و حالا همان طور که واضح بوده، در صدد به اصطلاح کودتاست».(2)

بر خلاف باور عمومی، نقشه‌ی سرنگونی مصدق ابتدا توسط وزارت خارجه بریتانیا طراحی گردید. (3)

در آغاز آمریکا مخالف هر گونه کودتا بود، زیرا آمریکا به روند ملی گرایی در ایران به مثابه وزنه‌ی تعادلی در برابر چیرگی شوروی و حزب توده می‌نگریست.

به مرور زمان، آمریکا با انگلیس به بهای تقسیم نفت ایران همراه شده یکی از کارهای مهم سازمان سیا، بدنام کردن حزب توده و ترساندن مذهبیون برای همراهی یا سکوت در مقابل کودتا بود و تلاش داشتند دکتر مصدق را با حزب توده پیوند دهند.

کرمیت رزولت مسئول CIA، 28 تیر 32 وارد ایران شد و با زاهدی دیدار کرد و توانست با همکاری زاهدی تعداد زیادی از نظامیان پادگان‌های تهران را به سر پیچی از دستورات دولت وادار کند.(4)     

دو مأمور CIA و MI6 با اشرف پهلوی تماس گرفتند و به وی پاکتی دادند که به دست شاه برساند.

بالاخره در اثر ملاقات‌های اشرف پهلوی، برادران رشیدیان، شوارتسکوف و هندرسون و روزولت با شاه وی از حالت سردرگمی خارج شد و با کودتا موافقت کرد. شاه فرمان عزل دکتر مصدق و انتصاب فضل الله زاهدی را امضا کرد. ساعت یک بامداد 25 مرداد نصیری که حامل نامه‌ی عزل دکتر مصدق بود به خانه وی رفت، اما به نظر می‌رسد که دکتر مصدق پیش از آن از انجام کودتا باخبر شده بود باز به دستور وی نصیری بازداشت می‌شود و کودتا شکست می‌خورد و شاه از شمال کشور به بغداد سپس رم می‌رود.

پس از شکست کودتا، رهبران نظامی کودتا دستگیر شدند و حکم دستگیری زاهدی توسط مصدق صادر می‌شود. اما روزولت به تلاش خود ادامه می‌دهد و زاهدی را در یک خانه مخفي می‌کند. مأموران CIA یک مصاحبه‌ با نام زاهدی جعل کرده و برای مطبوعات مخالف مصدق ارسال کردند. برادران رشیدیان نیز با پرداخت پول‌های آمریکایی عده‌ای از اراذل و اوباش را علیه مصدق بسیج کردند و بزرگ‌ترین ضربه را به استقلال کشور زدند. در روز 27 مرداد هندرسون به ملاقات مصدق رفته و وی را از خطر کمونیست و تانک‌های روسی می‌ترساند، به همین علت دولت هرگونه تجمع را غیر قانونی اعلام می‌کند و به این ترتیب خیابان از طرفداران مصدق خالی شد. نکته‌ی جالب این جاست که مصدق از نامه‌ی عصر 27 مرداد آیت الله کاشانی که از وی خواسته بود که با همکاری یکدیگر جلوی کودتا را بگیرند و وی را از عاقبت کودتا ترسانده بود جواب داد، بنده مستحضر به پشتیبانی ملت ایران هستم. در روز 28 مرداد مصدق هیچ گونه اعلامیه‌ای جهت مقابله با کودتا انجام نداد و تنها از بالا رفتن قیمت پنبه در رادیو صحبت شد! بالاخره کودتاچیان رادیو را تصرف کردند و خبر نخست وزیری زاهدی را اعلام کردند و خانه‌ی مصدق را نیز به توپ بستند و نفت ایران برای 55 سال دیگر برای آمریکا و انگلیس رفت.

 

1-دکتر سیدی حسن آیت، چهره‌ی حقیقی مصدق السلطنه – تهران دفتر انتشارات اسلامی 1360 ص 228-229

1- بازخوانی نهضت ملی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ص 313

3- عملیات چکمه، ترجمه‌ی فرخناز شکوری، تهران، نشر نور، 1367، ص 22

4- يرواند آبراهامیان، ص 251

 

 

منبع

ملي شدن صنعت نفت از نگاهي ديگر         انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي

بازخواني نهضت ملي ايران                        انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي